به گزارش پایگاه خبری خوز نگار ؛ اگر بخواهیم درباره نقش زنان سرپرست خانواده در تربیت کودکان و مدیریت خانواده صحبت کنیم ابتدا باید درباره اهمیت خانواده، بگوییم؛ همه ما وقتی پا به عرصهٔ وجود در این جهان میگذاریم، خانواده اولین جایگاهی است که میتوانیم عشق و محبت را در آن جستجو کنیم .
همین مهر و محبت پدر و مادر است که سلامت روانمان را تضمین میکند و اگر کلانتر به ماجرا نگاه کنیم، خانواده بر سلامت اجتماعی جامعه نیز اثرگذار است .
حالا در نظر بگیرد، مرد خانواده که نقشهایی مثل همسر و پدر را به عهده دارد هر دلیلی حضور نداشته باشد در این صورت است که تعادل در محیط خانواده به هم میخورد و کارکردهای خانواده تضعیف خواهد شد .
زنان با ازدستدادن شوهر در موقعیت پیچیدهای قرار میگیرند؛ شکل تقسیم کار در خانواده به هم میخورد و در این شرایط نقش مادری و سرپرستی از فرزندان را توأماً عهدهدار میشوند .
این چندگانگی نقشها میتواند برای زنان سرپرست خانوار فشارهای فراوانی به همراه داشته باشد .
آمارها، حکایت از افزایش تعداد زنان سرپرست خانواده میدهد که این رشد تا حد زیادی تحتتأثیر تغییرات اقتصادی – اجتماعی کلان است .
رشد زنان سرپرست خانوار بر اساس آمار، گویای این مطلب است که نمیتوان بهسادگی از کنار مسئلۀ زنان سرپرست خانوار گذشت.
مسئولیت های مادران سرپرست خانواده
مادر بودن مشغلهای تمام وقت برای زنان به شمار میآید و تصور میشود زنان به طور طبیعی از عهده آن برمیآیند و از پذیرفتن این مسئولیت احساس رضایت دارند .
مادران سرپرست خانواده ، همه تلاششان را میکنند تا هرطورشده بنیان خانواده را حفظ کنند و فرزندانشان احساس آرامش داشته باشند .
یکی از عمدهترین عوامل فشار برای مادران سرپرست خانوار احساس نگرانی نسبت به تأمین اقتصادی ، آینده تحصیلی، تربیتی و شغلی فرزندانشان است.
این نگرانی ها از شرایط مالی و اقتصادی گرفته تا نگرانی از تکرار سرنوشتی که خودشان یا همسرانشان به آن مبتلا شدند،را در بر می گیرد .
به همین علت میزان و شدت فشار در مادران سرپرست خانوادهای که جوانتر هستند و فرزندانی کم سن دارند، بسیار بیشتر از مادران سرپرست خانوادهای است که فاقد فرزند و یا صاحب فرزندان بزرگسالاند .
عزتنفس زنان سرپرست خانواده
زنان سرپرست خانواده سعی میکنند که با وجود همهٔ تلاطمها، عزتنفس خود و خانوادهشان را حفظ کنند .
نکته حائز اهمیت اینجاست که با وجود تنگنای شدید مالی، زنان سرپرست خانواده تمام تلاششان را میکنند تا از پس همه مسائل خویش برآیند و تا جایی که ممکن است از کسی کمک نمیگیرند یا حتی اجازه نمیدهند دیگران از تنگناهای مالیشان باخبر شوند.
یکی از مهمترین مسائل برای زنان سرپرست خانوار بهخصوص زنان طبقات متوسط و پایین، شرایط اقتصادی است.
اگر بخشی از مسائل و نگرانیهای مالی زنان سرپرست خانواده برطرف شود، بهتر میتوانند به خودشان و فرزندانشان برسند.
اما به دلیل سطح سواد و مهارت پایین به مشاغل با دستمزد کم یا بهصورت پارهوقت اشتغال دارند که این موضوع باعث میشود درآمدشان کفاف مخارج زندگی آنها را ندهد؛ اینجاست که سازمانهای مردم نهادی؛ مانند خیریهها، از زنان سرپرست خانواده حمایت میکنند تا امرارمعاش آنان تسهیل شود .
این حمایت ها باعث می شود که مادر سرپرست خانوار از طریق توانمندسازی خود در تحصیل و شغل و مهارتآموزی سعی در بهبود شرایط دشته باشد، در این صورت است که بهسوی چرخه مطلوب حرکت میکند.
تجربیات موفق زنان سرپرست خانوار در مقابله با مشکلات
گرچه زنان سرپرست خانواده به دلیل سطح سواد پائین و نداشتن مهارت، مشکلات زیادی را تجربه میکنند؛ ولی این مسئله به معنای آن نیست که آنها نمیتوانند بر مشکلات خود فائق آیند و نمیتوان این گروه از زنان را کاملاً منفعل و قربانی در برابر شرایط دانست.
بهطورکلی هیچ قانون و قاعدهٔ عامی نمیتوان در مورد آسیبپذیری زنان سرپرست خانوار صادر کرد.
شواهدی که از نزدیک موقعیت زندگی زنان سرپرست خانواده را میسنجد، نشان میدهد که اطلاق لفظ آسیبپذیر، حداقل به طور مطلق و فراگیر درست نیست، زیرا بهاینترتیب واکنش فردی یا جمعی آنان نسبت به تغییر و بهبود شرایطشان نادیده گرفته میشود .
سرپرست خانوار بودن این فرصت را به زنان سرپرست میدهد که بتوانند شرایط جدیدی را تجربه کنند؛ زنان با برعهده گرفتن مسئولیت سرپرستی خانواده، دچار تغییرات نگرشی در مورد خودشان و توانمندیهایشان میشوند.
دوگانگی و تعارض نقشها، مواجهه با مسائل اقتصادی و تلاش برای جبران آن بهواسطه استقلال مالی، سازگاری با شرایط جدید در کنار تربیت فرزندان، همگی موجب بازاندیشی زنان درباره نقشها میشود.
مجموع این شرایط زمینه خودآگاهی بیشتر زنان را فراهم میکند و باعث میشود، با تلاش بیشتر در پی دستیابی به اهداف، زندگی بهتر و بهزیستی فرزندان برآیند و راه نجاتی برای زندگی خود و خانواده پیدا کنند و به چرخهای مطلوب برسند.
نقش زنان سرپرست خانواده دراقتصاد و اجتماع
اگر چه زنان سرپرست خانوار برای ادامه مسیر در جامعه و وارد شدن دربازار کارو اقتصاد با دشواریها و سختیهای زیادی روبهرو میشوند؛ اما اگر انگیزه درونی برای تغییر دروجود آنان جرقه زده باشد ، اوضاع این گونه باقی نمیماند و بهمرور شرایط بهبود مییابد.
اگر بخواهیم اولویتبندی کنیم باید بگوییم مادران سرپرست خانوادهای که انگیزه تغییر شرایط موجود را در خودشان دارند، با وجود تمام رنج و مشقات، ایستادگی میکند تا با ایفای نقش فعالانه خود ، همه چیز را از نو بسازد؛ یعنی خود و زندگی را دوباره بسازند .
آنان شکستها را میپذیرند و با وجود درگیری و غرقشدن در مسائل مختلف، به بازسازی هویت خود کمر همت میبندند و در یک کلمه توانمند میشوند .
بهبود وضعیت سواد، تحصیلات و توانمندی زنان در عرصه کارآفرینی میتواند دامنه روابط و شبکه تعاملاتی – شان را گسترش دهد و تا حدی حمایت اجتماعی – عاطفی از سوی گروه دوستان و گروههای کاری را برایشان به ارمغان بیاورد.
علاوه بر بهبود وضعیت اقتصادی، با افزایش مهارت و تخصص آنها زمینه برای بهبود تربیت فرزندانشان فراهم میشود.
یکی از مواردی که میتواند منجر به شکستن این چرخه معیوب گردد وجود فرزند یا فرزندانی با تحصیلات عالی است؛ این فرزندان نور امید و تغییر را در قلب این مادران روشن میکنند .
بهخاطر داشته باشیم که توانمندسازی به معنای تفویض یا اعطای قدرت به کسی است تا بتواند تغییر ایجاد کند و از آن بهعنوان مکانیزمی برای افزایش کیفیت زندگی زنان یاد شده است .
البته باید توجه داشت، زنان جمعیتی همگن و واحد نیستند و در بین آنان گروههای متنوعی از جمله زنان روستایی، اقلیتهای قومی، مهاجران و… وجود دارند که ضمن داشتن برخی مسائل مشترک و همپوشانیها، با مسائل و معضلات خاص و متمایز نیز مواجهاند .
تنها میتوان ادعا کرد زنان برحسب اینکه در چه جایگاه اجتماعی ای قرارداشته و ازچه مشخصههایی برخوردار باشند، با مسائل متفاوتی مواجه خواهند شد .
بنابراین اگر بخواهیم نگاه جامعتری درباره زنان سرپرست خانواده داشته باشیم باید به طبقه اجتماعی، اقتصادی، سطح سواد و سرمایه اجتماعی زنان، توجه شود تا امکان دستیابی به شباهتها و تفاوتهای تجربه زیسته و دغدغه و مسائل این زنان فراهم شود.
در مجموع و با درنظرگرفتن مؤلفههای متمایز اجتماعی ، جمعیتی، فرهنگی و مکانی زنان سرپرست خانواده نیز میتوان گفت ؛ زنان سرپرست خانوار نیازمند توجه ویژه ای هستند ؛ چراکه آنها با دریافت حمایت اجتماعی و پشتیبانی های مالی میتوانند با وجود مسائل و مشکلات زندگی به کنشگرانی فعال در جهت تغییر زندگی تبدیل شوند.