به گزارش پایگاه خبری خوز نگار ؛عقب ماندگی استان خوزستان تک متغییری (Uni-Variable) نیست که تصور شود چون نخبگان سیاسی در خوزستان نداریم یا اگر داریم کنشگری ندارند، بنابراین در توسعه عقب افتاده ایم ، بر عکس در خوزستان تعدد و فراوانی نیروهای سیاست دان، کنش گر سیاسی و سیاستمدار به نسبت سایر استان های کشور اگر از وفور بیشتری برخوردار نباشد کمتر نیست.
آنچه در خوزستان ما نداریم کنش گر سیاسی یا اجتماعی نیست بلکه پراگندگی،ناسازگاری، نداشتن دستور سیاستی روشن، اجماع کنش گران، سیاست دانان و سیاستمداران استان است.
اگر چه نقش نیروهای سیاسی در تسهیل، تسریع و یا توقف و زمین گیر شدن توسعه نقش ممتاز و دارد؛ اما چون توسعه پروسه است نه پروژه لذا جدا کردن زمان و یا تقطیع زمان و اختصاص برشی خاص از زمان چندان جامع ومانع نخواهد بود. نادیده گرفتن تاریخ تحولات معاصر خصوصأ برهه ی انقلاب اسلامی و بویژه جنگ ۸ ساله در کند شدن روند توسعه در خوزستان شماعی ناقص و بریده خواهد بود که ما را در نتیجه گیری به فرجام مطلوب نمی رساند.
استان خوزستان چنانچه آمار نشان می دهد نه تنها نقش متغییر منحصر به فردی در توسعه ی سایر استان های کشور و ایران به عهده دارد بلکه بواسطه ی نفت و سایر محصولات نقش حائز اهمیتی در توسعه ی سایر ممالک چون بریتانیا و سایر کشورها ی صنعتی و نیمه صنعتی داشته است.
اینکه خوزستانی که نقش مؤثر در توسعه ی سایر مناطق و پهنه های منطقه ای و حتی بین المللی داشته است خود از رسیدن به توسعه و پیشرفت متعادل و پایدار باز مانده است چندان معما و پوشیده نیست.
در همین راستا و در ادامه به چند مورد از عوامل که باعث عقب ماندگی استان شده است اشاره می شود ؛
۱- نداشتن برنامه مدون توسعه اقتصادی اجتماعی تا سال ۱۳۶۸ با وجود در اختیار داشتن برنامه توسعه عمرانی ششم (۱۳۶۱-۱۳۵۷) که می توانست با اندکی حک و اصلاح از وقفه در توسعه وپیشرفت کشور جلوگیری کند.
۲- وقوع جنگ عراق علیه ایران از شهریور ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۸ و درگیر شدن بخش های عمده ای از کشور در جنگ خصوصأ استان خوزستان که عمده ترین هدف صدام حسین رئیس جمهور عراق و برخی هم پیمانان او در آن زمان بود..
خسارتی که این جنگ ۸ ساله به ایران و بویژه به زیر ساخت های سرزمین خوزستان زد به حدی وسیع و گسترده بود که هنوز بعد از ۳۷ سال آثار آن در کل استان خصوصأ شهرهای خرمشهر، آبادان، سوسنگرد، اهواز، اندیشمک دزفول و سایر شهرهای استان پابرجاست.
علاوه بر زیرساخت ها آسیب های اجتماعی که متوجه مردم استان نمود اگر نگوییم غیر قابل تخمین و برآورد می باشند، به سختی می توان آن را برشمرد و درمان کرد. اشغال زمین ها، باغات، شهرها، روستاها، آوارگی، کوچ دسته جمعی، زنان و کودکان بی سرپرست، از تحصیل بازماندن دانش آوزان و دانشجویان و … بسیاری از مشکلات دیگر که در اثر انباشت ترومایی را در ذهن و روان ساکنان این استان ایجاد کرده است که پیامدهای آن به این زودی خاتمه پیدا نمی کند.
۳- فقدان تخصیص عادلانه منابع اعم از اعتبارات و مناصب اداری به تناسب سهم استان در مقایسه با ارزش افزوده آن در کشور،باعث واگرایی و فاصله گرفتن از حاکمیت وایجاد حس شهروند درجه ۲ در مناطقی از کشور بخصوص استان خوزستان شده است که ظواهر و شواهد آن را می توان در عدم دلبستگی و حفظ و حراست از سرمایه های عمومی و تفاوت در عرصه ی عمومی و خصوصی زندگی شهروندان به آشکارا دید.
۴-بر اساس پژوهشی که در مقطع زمانی ۱۴۰۱-۱۳۹۱ توسط دانشجوی مقطع دکتری یکی از دانشگاه های تهران صورت پذیرفته، عامل انسانی و مدیریت منطقه ای در توسعه نیافتگی خوزستان بررسی و تحقیق شده است ؛ یکی از نتایج این تحقیق گویای این موضوع است که ناکارآمدی مدیریت با فراونی ۷۰ درصد در ردیف عوامل نهادی، عوامل اجتماعی اقتصادی و عوامل منطقه ای می باشد.
چنانچه به برخورداری استان خوزستان از شاخص های توسعه اجتماعی اقتصادی به قبل از انقلاب نگاهی شود به این واقعیت بر می خوریم که خوزستان در میان ۱۵ استان قبل از انقلاب، بین ۳ استان اول کشور در نوسان بود؛ حال آنکه در شرایطی که ۴۵ سال از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته است رتبه ی خوزستان در برخی شاخص ها در انتهای جدول ۳۱ استان کنونی است.در هیچ کدام از این دو مقطع متغییر عامل انسانی در کنار عوامل اجتماعی اقتصادی بی تأثیر نبود.
محسن اورکی
دکترای سیاست گذاری عمومی