به گزارش پایگاه خبری خوز نگار ؛ سبک زندگی به معنای الگوی رفتاری نسبتاً پایدار فرد، گروهی و یا یک ملت است که با شناخت آن شیوه میتوان رفتار آنها را در موقعیتهای مختلف پیش بینی کرد.
بر این اساس وقتی ما سبکی از زندگی را انتخاب میکنیم این سبک، تحت تأثیر چهار عامل میتواند شکل گیرد؛
۱ شرایط فردی (ویژگیهای رشدی و شخصیتی فرد)
۲- شرایط اجتماعی (هنجارهای اجتماعی، الگوی مصرف)
۳- عملکرد نظام مدیریتی جامعه
۴- عاملی که تحت عنوان شرایط فراملی، فرهنگ بیگانه و یا عملکرد عامل بیگانه میتوان از آنها یاد کرد.
از آنجایی که پدیدههای اجتماعی در ارتباط مستقیم با ابعاد فردی هستند بدون ملاحظه مؤلفههای فردی سبک زندگی که بیشتر شامل ویژگیهای رشدی و شخصیتی آحاد مردم جامعه میشود، نمیتوان به درک جامعی با رویکرد فرهنگی و اجتماعی از سبک زندگی رسید.
ویژگیهای رشدی و شخصیتی فرد هر فرد با توجه به ویژگیهای شخصیتی خود، سبک زندگی را در جامعه وارد میکنند که ناشی از روانشناسی رشد آنهاست و میتواند معرف تفاوت آنها در صبر، مدارا، قانون گرایی و… باشد که ریشه در جمعبندی آنها از رشدشان و تلقی آنها از دنیا و سبکی از زندگی است که آگاهانه و یا ناآگاهانه انتخاب میکنند.
نهاد خانواده مهمترین بنیان برای ارتقا مولفههای فردی است.
مهمترین مؤلفههای فردی در ارتباط با سبک زندگی عبارتند از:
خردمندی و رشد شناختی
رشد اخلاقی و مسئولیت پذیری
حق مداری و مدیریت خود
در صورتی که این مولفهها در سطح اجتماعی تجلی یابند، عمومیت پیدا میکنند مثلاً خردورزی و پایبندی به اخلاق و حقوق، وقتی از افراد به جامعه تسری پیدا کنند میتوانند این نوع سبک زندگی را تسهیل و ترغیب نماید.
شرایط اجتماعی
وقتی ما تنها هستیم با زمانی که در حضور دیگران قرار داریم، رفتاری متفاوت از خود بروز میدهیم، زیرا جمع، ما را نظارت و کنترل میکنند و پذیرش و یا طرد آن باعث میشود که رفتار ما تغییر کند.
بر این اساس اگر چه افراد متناسب با عوامل فردی به این عامل اجتماعی پاسخهای متفاوتی میدهند، اما نظارت اجتماعی در تنظیم رفتار و سبک زندگی ما تاثیر میگذارد.
منابع و فرصتهایی که افراد برای گذران زندگی انتخاب میکنند، از دیگر عوامل اجتماعی مؤثر در سبک زندگی است. در هر جامعهای، انسانها در معرض فرصتهای مصرف مختلفی مانند پوشاک، خوراک یا منابعی مثل نحوه تعامل و گفتگو در اجتماع و آموزش و … قرار میگیرند که به شرایط اجتماعی آن جامعه اختصاص دارد.
بدین معنا که در شرایط اجتماعی شهرهای ایران، ظرفیتهایی به افراد ارائه میشود که مثلا در روستاها نیست و هر کدام وضعیت و موقعیت متفاوتی نسبت به دیگری دارند از این رو ما مجبور هستیم انتخابهایی داشته باشیم که در یک جامعه ارائه میشود.
آموزش و پرورش، مساجد، آموزشگاهها، در تنظیم رفتار و سبک زندگی ما تاثیر میگذارد.
عملکرد نظام مدیریتی جامعه
بخش دیگری از عواملی که در سبک زندگی ما تأثیرگذار است نظام کلان مدیریت جامعه است که این نظام مدیریتی میتواند در صحنه اجتماعی و فردی و البته رشد فردی اثرگذار باشد.
هر چند نهاد خانواده، آموزش و پرورش، مساجد، آموزشگاهها، محیط رشد و زندگی اجتماعی ما را فراهم میکنند، اما عملکرد آنها را ، سیستمهای قضایی و انتظامی و … با مدیریت کلان اجتماعی و سازوکارهای اجتماعی تنظیم میکنند.
اینکه نحوه توزیع محصولات در بازار، ورود و خروج کالاها، نظارت اجتماعی در حوزه رفتار اجتماعی باید چگونه باشد؟ از جای دیگری مدیریت میشود که همان مدیریت کلان اجتماعی است و این موضوع نیز در سبک زندگی ما اثرگذار است.
فرهنگ بیگانه
عامل چهارم که از جمله عوامل بیرونی به شمار میرود «فرهنگ بیگانه» است. بخشی از فرهنگ بیگانه، به صورت هدفمند وارد جامعه ما میشود؛ فرهنگ غرب و آمریکایی میخواهد در جامعه ایران حضور پیدا کند و به دنبال تحقق مقاصد سیاسی و تغییر نظام اجتماعی و فرهنگی ما است پس در شرایط اجتماعی دخالت میکند و فرهنگ مصرف، فرد گرایی ، بیتفاوت شدن انسانها نسبت به هم و … را ترویج داده و آن را در قالب یک فرهنگ به ما معرفی میکنند.
پیشینه تغییر سبک زندگی در ایران
ریشههای تغییر سبک زندگی در ایران را باید در انتهای دوره صفویه و دوره قاجار دید.
در آن دوران به علت فقدان نظام ارتباطی نوین و ارتباطات شبکهای که امروزه وجود دارد، روند تغییر سبک زندگی کند بود یا اصولا وجود نداشت. این تغییر معمولا در طبقات درباری و در سطوح خاصی از طبقات اجتماعی وجود داشت و در دیگر طبقات این تغییرات کمتر دیده میشد.
از اوایل دهه ۴۰ به بعد و با ورود تلویزیون وارداتی به خانه های ایرانی که محتوای آن هم کمتر تولید خودمان بود ارزشهای مادی به تدریج بر ارزشهای معنوی غالب میشود و به صورت خیلی خزنده و نرم، افراد را به سمت جهان بینی مادی سوق میدهد و کم کم الگوهای غربی اشاعه پیدا میکند.
این روند ادامه دارد تا اینکه انقلاب اسلامی در مقابل آن قد علم میکند و دوباره بازگشت به خویشتن خویش یا همان سبک زندگی اسلامی را مدعی است که برگرداند و موفق میشود چالشهای زیادی را برای سبک غربی ایجاد کند که در حوزه کلان کاملا مشهود است، اما در حوزه خرد، با چالشهایی مواجه میشود.
جنگ تحمیلی سبک زندگی خوزستانی ها را تغییر داد
انقلاب باعث تغییر در خرده فرهنگهای حاکم بر جامعه شد بطوری که در دنجترین خورده فرهنگها نیز اثر خود را برجای گذاشت؛ و در حالی که جامعه هنوز به طور کامل خودرا با محیط فرهنگی جدید تطبیق نداده بود جنگ از راه رسید.
جنگ تاثیر ات عمیقی برساختارهای فرهنگی شهرها و روستاهای درگیر جنگ و مهاجر فرست برجای گذاشت.
هرچند که شهرهای مهاجر پذیر از تغییرات فرهنگی مصون نماندند، ولی تغییرات فرهنگی در میان مهاجران و شهرهای جنگ زده بیشتر بود.
به دلیل اینکه مهاجران در محیط جدید پذیرفته شوند نا خودآگاه ویا بلاجبار خودرا با محیط جدید وفق میدادند.
جنگ از آنجایی که یک پدیدهی سیاسی و اقتصادی و امنیتی است در حالی پایان پذیرفت که تاثیر عمیق سیاسی و اقتصادی و بویژه اجتماعی -فرهنگی خود را در طی ۸ سال بر جامعه گذاشته بود.
اختلاط فرهنگ ها، تضادها، برخوردهای فرهنگی از پیامدهای جنگ است.
اما در شدت و عمق این تغییر، پروسهی زمانی جنگ مهم است ، مردم خوزستان ۸ سال با جنگ دست و پنجه نرم کردند و طولانیتر شدن جنگ باعث افزایش مهاجرتها ، اختلاط ها ، تضادهای وسیع تر و برخوردها ی بیشتر و عمیقتر شد.
در نتیجه ظهور فرهنگ جدید در خوزستان پس از جنگ گستردهتر و پایدارتر بود .
پایان جنگ تمام عیار و آغاز جنگ نرم
در پروسهی تغییر فرهنگی در زمان جنگ، چون مهاجر به دلخواه خود میتواندبعضی از عناصر و خورده فرهنگهای محیط جدید را بپذیرد ویا نپذیرد یعنی مجال انتخاب و مدیریت دارد و میتواند بنا بر عقاید و ایدئولوژی و سلیقهی فرهنگی خود و عناصر فرهنگی حاکم بر محل جدید یک نسخهی فرهنگی فی مابینی برای خود بپیچد و یا حتی میتواند با حفظ فرهنگ خود، با فرهنگ محیط جدید ارتباط برقرار کند یعنی مجال هوشمندانه رفتار کردن را دارد.
ولی در تهاجم فرهنگی همانطور که از نامش پیداست به صورت غافلگیرانه با یورش به تمام زیر ساختها ضربه میزند.
زمانی تهاجم فرهنگی به صورت یورش اقوام بیگانه و بوسیلهی حاکمیت آنهابر شهرها و کشورها صورت میگرفت.
اما در عصر تکنولوژی هجوم فرهنگی آسانتر و عمیقتر و سریعتر بدون هیچ تلفات جانی و مالی برای مهاجمان به طور گستردهای در حال رخ دادن است .
رشد فرهنگی خوزستان در میان خرابه های بعد از جنگ گم شد
درست در زمانی که ساختارهای فرهنگی خوزستان در اثر انقلاب و جنگ نیاز مبرم به ترمیم و تازه سازی مطابق با نیازهای زمانه حس میشد، متاسفانه نه تنها این اتفاق رقم نخورد بلکه متولیان فرهنگ و آموزش جامعه در گیر بازیهای سیاسی شده و مولفههای آموزشی و رشد فرهنگی رهاسازی شد.
ساختارهای فرهنگی و آموزشی خوزستان زیر سایهی سیاست و در حالی که شهرها بر بازسازی تمرکز داشتند در حال پیمودن یک حرکت دورانی بودند.
باید گفت که هنوز هم این بنیادها و ساختار یا شکل نگرفته به طوری که جوابگوی نیاز فرهنگی جامعه خوزستان که اکنون وارد مرحلهی جدیدی یعنی جهانی شدن هم شده است نیست.
اگر امروز میبینیم فرهنگ فردی حاکم شده، اگر تمام سنتهای خوب فرهنگی خوزستان کم رنگ شده اند، اگر معماری وارداتی بر مهمان پذیری و حریم خانواده تاثیر ناخوش آیندی گذاشته است، و اگرهای فراوان دیگر از جمله سبک پوشش و آرایش، جراحی زیباییهای غیر معمول- در گیریهای خونین خانوادگی –آسیبهای جدید در بین خانواده ها و جا به جایی مرزهای احترام بین فرزندان و والدین(عدم مسئولیت پذیری )و… در خوزستان هویداست ، همه وهمه نشانه از رها سازی ساختارهای آموزشی و فرهنگی است.
در غیاب ساختارهای فرهنگی منسجم، ضد فرهنگها رشد میکنند، بعضی ساختارهای اجتماعی دچار مقاومت در برابر فرهنگ میشوند و مسیر ضد فرهنگی را در پیش گرفته و جایگزین فرهنگ میشوند.
خلا الگو سازی در خوزستان با وجود ظرفیت غنی فرهنگی و رنگین کمان اقوام
نمیتوانیم بگوییم سبک زندگی غربی بر خوزستان مسلط شده است ولی سبک زندگی ایرانی اسلامی دستخوش تغییراتی شده است، تغییراتی که هر چه زمان جلوتر میرود سرعت بیشتری پیدا میکند و واکنش روحانیون و روشنفکران و علما را در استان برمیانگیزد .
ما تعریف درستی از فرهنگ ایرانی اسلامی نداریم واین سبک زندگی نیاز به باز تعریف دارد و با وجود این که ظرفیت امروزی ما به لحاظ سطح تحصیلات و از لحاظ رفتار عقلانی زمینه مناسبی دارد، اما متأسفانه در حوزه الگوسازی با مشکل مواجهیم .
خوزستان با وجود ظرفیت غنی فرهنگی و رنگین کمان اقوام نتوانسته آنچنان که باید برای جوانان الگوسازی کند و فرار از سنت ها در میان اقوام دیده می شود. ( نسل جدید به لباس های محلی ، شیوه زندگی و لهجه مادری رغبت نشان نمی دهند. )
جهانی فکر کنیم ، محلی عمل کنیم
متأسفانه آموزش و پرورش در معرفی فرهنگ غنی و بزرگان و الگوسازی نتوانسته آنچنان که باید جذابیت ایجاد کند .
در حالی که در هر منطقه جغرافیایی می توان، دروسی متناسب با فرهنگ هر خطه را آموزش داد تا سنت ها نسل به نسل ادامه یابند و جوانان دچار بی هویتی نشوند .
خوزستان غرق در فضای بی کران مجازی
خوزستان بیشترین کاربران فضای مجازی کشور راداراست ولی در استفاده از فضای مجازی هیچ آموزشی داده نشده بلکه فضایی در اختیار شهروندان قرار گرفته و شناخت زیادی هم از آن وجود ندارد و به عبارتی در مرحله نقشه یابی است .
وقتی سرانه استفاده از اینترنت ما پنج ساعت است و سرانه مطالعه ما ۱۰ دقیقه نشان از ضعف عملکردی ما در ترویج سبک درست زندگی دارد.
راه مقابله با هجوم فرهنگی بستن فلان شبکه و یا فیلتر پلتفرمها و قطع اینترنت نیست. ما نمیتوانیم برای اینکه از آسیبها مصون بمانیم از جهان فاصله بگیریم.
امروزه با دهکده شدن جهان، حیات علمی و اقتصادی و اجتماعی و حتی سیاسی بسته به ارتباط با جهان و علم جدید است و باید گفت این برخوردها ضمن نتیجهی عکس دادن باعث ظهور آسیبهای اجتماعی جدید و پیچیده و زیر پوستی میشود.
جریان سازی فرهنگی
راهکاری که می توان پیشنهاد داد ؛ ابداع بنیانهایی است که جوابگوی نیازهای فرهنگی جامعه و علی الخصوص نسل جدید باشد .
باید نیازسنجی کنیم که چه چیزهایی باعث علاقه مندی وجستوجوگری فرهنگ ایرانی اسلامی در میان فرزندانمان میشود.
از طرفی باید تقویت کننده و مشوقهایی برای گرایش به سمت فرهنگ ایرانی و اسلامی در میان دانش آموزان و جوانان داشته باشیم چرا که فرهنگ باید هنجاریابی شود.
علما، دانشمندان، صاحب نظران حوزه فرهنگ و علوم، مراکز آموزش عالی، آموزش و پرورش، رسانهها و نظام خانواده مانند حلقههای یک زنجیر همه با هم باید در یک جهت و همسو سبک زندگی ایرانی و اسلامی را اشاعه دهند؛ و در حوزه کنترل اجتماعی هم همگی مراقبت کنند و با بخش منفی فرهنگ غرب که باعث تخریب ارزشها و سنتها و آداب و رسوم و فرهنگی دینی و اسلامی ما میشود با آگاه سازی جامعه و رونشگری آگاهانه مقابله کنند و در مقابل این سیل ویرانگر بی تفاوت نباشند.
بر همین مبنا موضوع تحقیقات دانشگاهی و پژوهشها باید کاربردی شود و فرهنگ بسیارغنی اقوام مختلف باید در استان جا بیفتد.
میزان تاثیر منش مسئولان استان در سبک زندگی جامعه
منش و سبک زندگی مسئولان یکی از عوامل اصلی و تأثیرگذار در گزینش سبک زندگی مردم است. یک مسئول که در نهاد فرهنگی و… مشغول به کار است: رفتار، گفتار، حتی نوع پوشش و… او تأثیر زیادی بر دید عمومی جامعه دارد.
وقتی مسئولی ، آرمانها، ارزشها و الگوها را با تمام وجود درک نکرده است و به اصطلاح به این آرمانها و ارزشها ایمان ندارند، چطور میتوانیم توقع داشته باشیم که جامعه آنان را به عنوان یک مسئول انقلابی و مسلمان بپذیرد.
رسانه های محلی ، ابزار تحول فرهنگی
با توجه به این که تغییر سبک زندگی دراستان ضرورت دارد. همسو بودن رسانه و فرهنگ به تغییر سبک زندگی کمک خواهد کرد.
تحلیل رسانه ثابت میکند که آن چیزی که از فرهنگ نشان میدهد و روایت میکند واجد اشکالاتی است. این اشکالات را به طور خلاصه میتوان در این موارد بیان کرد:
الف – رسانهها به جای اینکه خواه ناخواه به فکر تغییر باورها، نمادها، اسطورهها و… باشند باید به تغییر نگرش مردم درباره ارزشها فکر کنند، یعنی به مردم نشان دهند که چه چیزی ارزش دارد و چه چیزی فاقد ارزش است.
ب – تصویر ارائه شده از فرهنگ توسط رسانه با اصل فرهنگ که همان آداب و رسوم مردم در فضای حقیقی است، اختلاف زیاد دارد هر تولید محتوایی صرفاً واقعیتی را که از جلوی لنز دوربین و از صافی ذهن کارگردان گذشته روایت خواهد کرد.
ج – رسانهها در معرفی فرهنگ مردم، از روزنه درآمدزایی و جذب مخاطب نگاه میکنند تا از روزنه کمک به معرفی فرهنگ و خرده فرهنگهای ناب ایرانی – اسلامی و…
رسانه های محلی میتواند با تعامل بیشتر و بهتربا آموزش و پرورش (به عنوان مهد پرورش استعدادهای دانش آموزی) و انتخاب نخبگان از آن ها برای جریان سازیهای فرهنگی کمک بگیرد و این افراد را برای کار در رسانه استانی ، آموزش دهد؛ و با کمک نخبگان و با تولید محتواهای فاخر همگام با تکنولوژیهای روز دنیا، ارزشها و الگوهای فرهنگی هر خطه را به طرز هنرمندانه و خلاقانه به نمایش بگذارد.
ما الگوهایی داریم که بسیار ارزشمند هستند فقط در معرفی آنان بی نهایت ضعیف عمل کردیم اگر به فیلمها و انیمیشنهای ساخت سایر کشورها نگاهی کوچک بیندازیم متوجه این امر میشویم.
رسانه های محلی میتواند با استفاده از تمام ایدهها و پژوهشها در خصوص بازسازی فرهنگی بدون در نظر گرفتن محدودیتهای قومی ورود کند و به جذب حداکثری روی آورد و از این طریق سبک زندگی غنی ایرانی اسلامی را ترویج کنند .
نویسنده : زهرا کیانی